غم و حسرت
سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
صدفی در دریا است؟
نوری از روزنه فرداهاست
+ نوشته شده در سه شنبه یازدهم بهمن ۱۳۹۰ ساعت 18:40 توسط محمد داودي
|
با سلام به شما بزرگواران عزیز که به وب سایت این بنده حقیر اومدید